عصر بازار: مقاله ای از امیرعباس زینتبخش، دانشجوی دکتری مالی اسلامی دانشگاه بینالمللی اینسیف مالزی، در مورد نقشآفرینی ضعیف بازار سهام در کشورهای اسلامی – تهدیدها و فرصتها که در سایت بازار سرمایه (سنا) منتشر شده است.
به گزارش پایگاه خبری «عصربازار» به نقل از سنا، امیرعباس زینتبخش، دانشجوی دکتری مالی اسلامی دانشگاه بینالمللی اینسیف مالزی، می نویسد:
1. مقاصد اصلی سرمایهگذاری بهترین شرکتها در کشورهای اسلامی
با نگاهی به لیست صندوقهای ملی کشورها به این حقیقت پی میبریم که دولتهای اسلامی با داراییهای تحت مدیریت 3000 میلیارد دلاری 44 % از سهم این بازار را در جهان به خود اختصاص داده و در رتبهبندی جهانی دارای جایگاه و اهمیت ویژهای میباشند. این در حالی است که اندازه بازار سهام پیشرفتهترین بازار سهام اسلامی جهان یعنی مالزی با ارزش بازار 516 میلیارد دلار از ارزش بازار سهام یک شرکت آمریکایی یعنی اَپل با ارزش بازار 647 میلیارد دلار پایینتر است. البته اوضاع بازار سهام ایران با ارزش 100 میلیارد دلار در این مقایسه تامل برانگیز میباشد.
از طرف دیگر، شرکتهای بزرگ و معتبر جهان که سهامشان در بورسهای محلی قابل معامله میباشد (listed) برای سرمایهگذاری در بازارهای پیشرفته و بهرهمندی از امنیت سرمایهگذاری و توزیع ریسک به سراغ بازار سهام نیویورک و انگلستان و لوگزامبورگ میروند. این شرکتها برای ورود به بورس نیویورک از کانال American Depository Receipts (ADRs) و برای ورود به بورس لندن و یا لوگزامبورگ از کانالGlobal Depository Receipts (GDRs) اقدام به ورود میکنند. نکته قابل تامل اینجاست که تعداد این شرکتهای ناشر در کشورهای اسلامی از 5 شرکت در سال 1993به 150 شرکت برای حضور در بازارهای آمریکا و اروپا در سال 2014 رسیده است.
بر مبنای گزارش موسسه بینالمللی مکینزی (Mckinsey Global Institute) تنها 18% از مجموع 2700 میلیارد دلاری سرمایه خانوارهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در بازار سهام این مناطق سرمایهگذاری شده است.
2. دلایل عدم استقبال از بازار سهام در میان بازارهای اسلامی
یکی از سوالها اینست که چه مشکلی در بورسهای محلی این شرکتها و خانوارها هست که باعث میگردد این شرکتها و یا خانوارها از سرمایهگذاری در بازار سهام محلی خود چشمپوشی کرده و در زمینههای دیگر و یا در بازارهای سهام غربی سرمایهگذاری کنند که نتیجه آن یا دامن زدن به بازارهای غیر مولد محلی بوده و یا رونق تولید و اشتغال برای غربیها به ارمغان آورده و خود مصرفکننده صرف کالاها و خدمات غربی باقی بمانند؟ اضافه بر آن، دولتهای حاکم بر این بازارها برای طرحهای توسعهای خود باید از بازارهای غربی تقاضای اخذ تسهیلات کرده و علاوه بر به خطر انداختن مالکیت منابع، فشار مضاعفی را بروی مردم خود از طریق اخذ مالیات بیشتر وارد نمایند. البته غرب به ویژه آمریکا که دریافتکننده عمده سپردههای دولتی و سرمایهگذاریهای شرکتی کشورهای اسلامیست، این سرمایهها را که به نحوی از کشورهای اسلامی بازیافت کرده را به صورت وام و یا سرمایهگذاری در کشورها و یا شرکتهای متقاضی اسلامی به چرخش در میآورد. اهمیت این سوال در شرایطی که به گفته مقامات دولتی، اقتصاد ایران برای تحقق رشد 8 درصدی نیازمند به حدود 320 میلیارد دلار سرمایهگذاری داخلی و خارجی (هر کدام 160 میلیارد دلار) میباشد، دو چندان میباشد.
سوال دیگر اینست که چگونه میتوان از انرژی صندوقهای دولتی کشورهای اسلامی و در حال توسعه به نفع بازار سهام بهرهمند گردید؟ (نکته طنزگونه و البته دردآور در اینجاست که مشتری اصلی صادرکنندگان بزرگ نفت کشورهای نفتخیز عرب حاشیه خلیج فارس یعنی آمریکا، غالبا پول نفت آنها را در همان سیستم مالی آمریکا نگه داشته و از همین منابع در کشورهای مورد اعتماد خود سرمایهگذاری میکند) و یا اینکه چگونه میتوان بستری را فراهم کرد که شرکتهای بزرگ کشورهای اسلامی را ترغیب به سرمایهگذاری در بازار ایران نمود و به اهداف رشد اقتصادی و اشتغال نزدیکتر گردید؟ چرا دولتها و شرکتهای مطرح کشورهای اسلامی حاضر به سرمایهگذاری در کشورهای هم نوع خود نیستند؟
2.1 زیر ساختهای اعتمادساز : ضامن رونق و رشد پایدار بازار سهام
با نگاهی دقیقتر به بازارهای توسعه یافته غربی و فهم خصوصیات ویژهای که آنها را از سایر بازارها متمایز میکند، میتوانیم پاسخ مناسبی را برای پرسشهای فوق داشته باشیم. در بازاری که نمیتوان به حساب شرکتها اعتماد کرد و حسابها دستکاری شده و یک حساب و دفتر برای بانک است (حساب پخته شده و دارای حباب و نشان از رونق کار و کسب) تا تسهیلات بیشتری اخذ گردد و حساب دیگر برای اداره مالیات بوده (حساب نشاندهنده ضرر و زیانبار بودن کار و کسب) برای فرار مالیاتی و تنها صورت واقعی نزد مالک و یا سهامداران اصلی شرکت معلوم است، و یا حکومت قانون همواره برقرار نیست و هر کسی با نفوذ خود در راستای تفسیر آن به نفع ممتلکات خود اعمال نفوذ میکند، و یا در بازاری که فساد و سیاست تعیینکننده مسیر کار و کسب آن است، و یا در بازاری که ضمانت اجرایی عقود و قراردادها سلیقهایی میباشد و بسته به شرایط و مساعد بودن اوضاع میباشد، و یا در بازاری که قوانین و سیاستهای آن بر مبنای ملاحظات جناحی و باندی جهت تامین منافع مافیای اقتصادی تدوین میگردد، و یا در بازاری که اطلاعات محرمانه مالی پولساز در اختیار اصحاب قدرت است و یا در بازاری که بازارهای جایگزین، غیرقانونی و غیرمولد با سود بیشتر فعال هستند و یا ... آیا کسی حاضر به سرمایهگذاری در بازار سهام و یا تولید و کارآفرینی که زیر پایه بازار سهام هستند، می شود؟ آیا با نداشتن زیرساختهای از جنس اعتمادساز که به آنها اشاره گردید، میتوان لنگرگاههای مطمئنی برای درگیرکردن نقدینگی 2700 میلیارد دلاری خانوارها در بازار سهام و تولید خاورمیانه و شمال آفریقا ایجاد کرد؟ (نکته: موارد فوق از جمله مصیبتهاییست که اکثر کشورهای اسلامی گرفتار آنها هستند.)
مسئله حاکمیت شرکتی، پاسخگویی، شفافیت، حکومت قانون، حق مالکیت از جمله خصوصیاتی است که اتصاف یک بازار به آنها یک کشور را تبدیل به کشور سویس با سرانه تولید ناخالص داخلی84800 (GDP Per Capita) دلار کرده و عدم وجود این خصوصیات محصولی همچون کشور سومالی با سرانه تولید ناخالص داخلی 145 دلار را به ارمغان می آورد.
در مقالهای قبلا تحت عنوان "عوامل زیرساختی بهرهمندی فزاینده و پایدار بازار سرمایه ایران از انرژی مالی بازارهای نو ظهور آسیا" به عواملی اشاره شد که در صورت اهتمام جدی نهادهای انتظامی و ناظر بازارهای سرمایه و سهام کشورهای در حال توسعه، زیر ساختهای مناسبی پیاده شده که میتواند باعث ایجاد اعتماد و خوشبینی گشته و انرژی مالی بینالمللی و داخلی را جذب بازار سهام نماید. در حقیقت حاکمیت شرکتی، پاسخگویی، شفافیت، حکومت قانون، حق مالکیت و ...محصول پیادهسازی این عوامل زیرساختی میباشند.
3. جمعبندی و نکات پایانی
· با یک نگاه به آمار و ارقامی که در ابتدا به آنها اشاره گردید، میتوان به کم اهمیتبودن و ضعیف بودن جایگاه بازار سهام در میان کشورهای اسلامی پی برد. نکته مهم اینست که رونق و یا رکود بازار سهام به نحوی حاکی از رونق و یا رکود اقتصاد و تولید واقعی است چرا که یک برگه سهام گواهی مالکیت دارنده آن در یک بنگاه اقتصادی واقعی است که در صورت رونق کار و کسب آن، ارزش آن بالاتر رفته و بر عکس در شرایط رکود، دچار افت ارزش میگردد. بنابراین موضوع اصلی تعطیلی و کماهمیت بودن کار و تولید در کشورهای اسلامی و مصرفگرایی و وارداتمحور بودن این بازارهاست.
· کارآفرینی خصوصا در صنایع مربوط به تکنولوژی نیازمند مکمل مالی است. هیچ کشور و اقتصادی بدون در نظر گرفتن کارآفرینی و توجه به صنایع کوچک و متوسط و بدون رونق آنها توان رقابت با اقتصادهای دیگر را ندارد. شرکت اپل و سایر شرکتهای مشابه که از دره سیلیکون سانفرانسیسکو متولد شدند، برای بزرگ شدن و بلوغ نیازمند تامین مالی مخاطرهپذیر بودند. زیرساختهای قانونی و مقرراتی کارگشای بازار سهام آمریکا با در اختیار گذاشتن امکانات متنوع تامین مالی حمایتی، به ایدهها امکان رشد و فتح بازارهای جهانی را داده و و رونق و شکوفایی را برای آن شرکت و کل اقتصاد کشور به ارمغان میآورد.
· عدم توجه به بازار سهام، باعث بالارفتن هزینه تامین مالی در بازار متبوع گشته و به طور کل رقابتپذیری محصولات و خدمات آن اقتصاد در مقایسه با سایر اقتصادها دچار افت میگردد.
· توسعه ابزارهای مالی پیچیده و مهندسی شده (که البته داشتن چنین ابزارهایی در حد نیاز لازم هم هست و در این باره مقاله کوتاهی تحت عنوان Heading towards sophisticated financial markets نیز منتشر گردید عمدتا سودآوری برای معاملهگران را در پی داشته تا برای اقتصاد واقعی و تولید و بازار سهام. قیمت سهام منعکسکننده قیمت و ارزش داراییهای پایه و کار و کسبی است که این سهم برای آن منتشر گشته و قرار نیست از طریق ابزارهایی در قیمت سهام حباب ایجاد شده و سقوط بازار رقم بخورد. همچنین بالا و پایین کردن نرخ سپردهگذاری به نفع و یا علیه بازار سرمایه و سهام و یا دخالتهای پی در پی نهادهای ناظر ضامن رونق پایدار بازار سهام نمیباشد. به نظر میرسد موارد فوق، در کنار ضعفهای زیرساختی، حاصل نگاه جزیرهای به هر یک از بازارهای پول و سرمایه باشد. جای خالی یک برنامه راهبردی در سطح وزارت اقتصاد برای بازار مالی کشور که در توازن و همسویی با برنامه راهبردی سایر بخشها و صنایع و اقتصاد کل کشور باشد و در آن باری را که بازار سرمایه و سهام برای تحقق اهداف کلان اقتصاد کشور باید به دوش بکشد تعیین شده باشد، مشهود است.
· در صورت انجام توافق هستهای و عادی شدن روابط دیپلماتیک و اقتصادی ایران با جهان، قطعا بازار مالی کشور مانند سایر بازارها به صورت اتومات و خودکار و بدون تلاش ویژه نهادهای متولی و ناظر، شاهد رشد و رونق موقتی خواهد بود اما مسئله اینست که آیا بدون پیریزی زیرساختهای لازم ورود سرمایه به این بازارها و از جمله بازار سرمایه و سهام پایدار و با دوام خواهد بود؟ آیا ورود سرمایه سازنده خواهد بود یا مخرب؟ آیا دولت و نهادهای متولی بازار مالی ایران موفق خواهند شد سهم چشمگیری از 3 تریلیون دلار صندوقهای ملی دول اسلامی را به سوی تولید و بازار سهام ایران جذب کنند؟ آیا شرکتهای بزرگ داخلی و بینالمللی پس از کسب مقطعی سودهای سرشار و منافع کلان حاضر به ماندن خواهند بود و یا پولها و سرمایهها و انرژی مالی بدست آمده از بازار داخل را به بازارهای به ظاهر امن و آیندهدار غربی خواهند برد؟