عصر خودرو

جس لیورمور و الگوی تکنیکال او برای بورس بازی

عصر بازار- جس لیورمور (۱۹۴۰-۱۸۷۷) قطعاً یکی از بزرگترین معامله گران تاریخ است. او از سن ۱۴ سالگی به عنوان پادو در یکی از کارگزاری ‌های بوستون شروع به کار کرد. استعداد فوق العاده او در ریاضیات باعث شد که او به وجود «الگوهایی» در نوسانات قیمت‌ها پی ببرد و این زمانی بود که اکثر مردم نوسانات قیمت را تصادفی می‌دانسته و روی سهام قمار می ‌کردند.

جس لیورمور و الگوی تکنیکال او برای بورس بازی
نسخه قابل چاپ
شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۷:۰۰

    به گزارش پایگاه خبری «عصر بازار» به نقل از سنا ، جس لیورمور نخستین معامله خودش را با خرید 5 دلار از سهمی آغاز کرد که سیستمش سیگنال خرید داده بود و دو روز بعد سهم را با 3.15 دلار سود نقد کرد.

    در آن روزها مغازه‌ هایی برای قمار روی نوسانات زنده بازار وجود داشت و جس لیورمور با سیستمش آنقدر در این مغازه ها موفق عمل کرد که تمام این مغازه ها ورود جس را به محل کسبشان ممنوع کردند. جس که در سنی حدود 20 سال توانسته بود ده هزار دلار پول نقد داشته باشد برای خرید و فروش به وال استریت رفت. یکی از مهمترین درس هایی که او در 5 سال اول تریدش گرفته بود این بود که وقتی شروع به استفاده از یک سیستم مطمئن کرد با رعایت کامل دیسیپلین، هرگز خارج از سیگنال‌های سیستم ترید نکند، درسی که برایش به قیمت چند هزار دلار تمام شده بود.

    جس به سرعت در وال استریت ورشکست شد و به بوستون بازگشت. جس شروع کرد به بررسی دلایل شکستش در وال استریت و متوجه شد که سیستم او یک سیستم بی نقص اسکالپینگ (ناخنک زنی) است که بر مبنای قیمت زنده عمل می‌کند و به سرعت و با چند پوینت سود خارج می شود.

    در حالی که در وال استریت تا رسید خرید شما از کارگزار نرسد، شما نمی توانید متوجه شوید که نماد مورد نظر را به چه قیمتی خریده اید. جس به سرعت و با چند ترید موفق در مغازه ها پولش را به دست آورد و شروع کرد به تدوین سیستمی برای خرید در وال استریت.

    بازگشت جس به وال استریت در 1901 با 5 برابر شدن سرمایه اش همراه بود: 50 هزار دلار نقد. پولی که بازهم با درسی دیگر از دست رفت. جس درست دو روز صاحب 50 هزار دلار نقد بود. درس 50 هزار دلاری که جس را بار دیگر ورشکست کرد، این بود: به توصیه‌های دیگران توجه نکن. روزی لیورمور با یکی از دوستان قدیمی خود در کارگزاری صحبت می کردند که شخصی به دوست لیورمور گفت: سهم الف را بفروش، پایین می‌آید. دوست جس می‌گوید: اما بازار گاو (صعودی) است.

    و اینجا بود که جس می فهمد که او در تمام این سال ‌ها بیشتر به نوسانات (swing) کوچک نظر داشته تا حرکت های بزرگ. با تمرکز بیشتر روی حرکات بزرگ و طراحی یک سیستم خوب، لیورمور شروع به کسب درآمد از بورس می‌کند. او می‌گوید: فکر کردن من را پولدار نکرد، صبر کردن برایم سودآور بود.

    یک درس گران قیمت دیگر: جس پی می برد که بازار به قله رسیده و زمان سقوط فرارسیده. او شروع به فروش می‌کند اما قیمت ها هر روز بالاتر می‌روند تا اینکه او با ضرر هنگفت از بازار خارج می‌شود. چندی بعد از این زیان بزرگ، تغییر روند قیمت ‌ها آغاز می‌ شود و پیش بینی جس درست از آب در می‌ آید. اینجا بود که جس درس بزرگ دیگری گرفت: عامل زمان.

    یک تحلیلگر باید بتواند زمان درست ورود و خروج از یک معامله گر را درست تشخیص دهد تا موفق شود. لیورمور زمان برگشت بزرگ 1907 را چنان درست تشخیص می دهد که تنها در روز 24 اکتبر 1907 سه میلیون دلار سود می کند. این فروش‌ های او چنان موثر عمل کردند که مورگان (از کسانی که چند سال قبل از این سقوط با دادن 20 میلیون دلار به وال استریت آن را از ورشکستگی نجات داد) شخصاً از جس می خواهد که فروش را متوقف کند والا به تنهایی بازار را نابود می کند. بعد از این روز او به خرس بزرگ وال استریت مشهور شد. یکی از مهمترین دستاوردهای لیورمور در ترید تشخیص محدوده‌های مقاومت و حمایت توسط اوست. اصل دیگری که تقریباً همه بزرگان بازار بعد از او هم رعایت می‌کنند، خرید پله ای است.

    لیورمور همیشه به صورت پله ای به معاملات وارد می شد با رعایت این نکته که در خرید همیشه قیمت خرید در پله دوم بالاتر از اول بود، قیمت خرید در پله سوم بالاتر از دوم و…. در فروش هم به عکس. او همیشه قبل از ورود به یک معامله محاسبه می ‌کرد که چه تعداد سهم خواهد خرید و همیشه حدود 20درصد سرمایه ‌ای که برای این ترید را کنار گذاشته بود درگیر می ‌کرد.

    اگر قیمت در جهت میلش پیش می‌ رفت در پله های بعدی بقیه سرمایه را رد می‌کرد والا با ضرر کمی خارج می ‌شد. لیورمور معتقد بود که پایین بخر و بالا بفروش غلط است و باید بالا خرید و بالاتر فروخت.لیورمور برای هر معامله یک عامل زمان هم قائل بود و پیش از ورود می دانست که این معامله تا چه زمانی باز است و به عبارت دیگر او نقطه خروج با ضرر زمانی هم داشت . نکات اصلی روش او بدین ترتیب بود:

    - او صبر می‌کرد تا بازار جهت دار شود.

    - صنایع پیشرو در جهت بازار را بررسی کرده و سهام پیشرو در آنها را شناسایی می کرد.

    - حجم یکی از ارکان اصلی سیستم او بود.

    - آنقدر صبر می کرد تا نماد مورد نظر سیگنال بدهد و سپس با اطمینان و بدون تجدید نظر وارد می شد

    - به محض حرکت سهم در جهت دلخواه، خرید پله‌ای را شروع می کرد.

    - صبور با سهم همراه می‌شد و به نوسانات کوچک قانع نمی‌شد.

    یکی از زیباترین ترفندهای او را در زیر می‌خوانید:  زمانی او 10 میلیون پیمانه (واحد آتیه غلات) ذرت و 10 میلیون پیمانه جو فروخته بود. ناگهان یکی از بزرگان بازار (آقای الف) شروع به خرید ذرت و جو می کند. جس می دانست که اگر بخواهد پوزیشن های فروشش را به قیمت بازار ببندد، خودکشی کرده است (او خیلی کم به قیمت بازار وارد می شد و همیشه نقطه ورود داشت. اهمیت این نکته در گریز از لورج بازار است)

    او به دنبال راهی بود که بتواند با حداقل ضرر پوزیشن های زیانده را ببندد. او فکر کرد حالا که نمی تواند از آقای الف ذرت و جو با قیمت کم بخرد، بهتر است از دیگران بخرد. از آنجایی که می دانست آقای الف کمتر به جو نظر دارد، از طمع و احساسات معامله گرها بهترین استفاده را کرد و در یک روز چهار دستور خرید 500 هزار پیمانه ای ذرت به چهار کارگزار بزرگ آتیه می دهد و همزمان چهار دستور فروش 50 هزار پیمانه ای جو.

    با فعال شدن چهار دستور فروش جو، قیمت جو شروع به افت می کند و معامله گران بازار احساس می کنند که اتفاقی برای آقای الف افتاده و چون می دانستند او مقدار زیادی ذرت دارد، پیش بینی می کنند که افت بعدی متعلق به ذرت است. پس ناگهان بازار شروع به فروش ذرت کرده و لیورمور در فرصت مناسب تمام 10 میلیون پیمانه ذرتش را خریده و سپس به سرعت پوزیشن های جو را هم با تنها 3000 دلار ضرر می بندد.

    جالب اینجاست که قیمت به سرعت به روند صعودی خود برگشته و 25 سنت بالا می رود که می توانست به معنای ورشکستگی دیگری برای او باشد. از دیگر تجربیات او تست بازار بود (اهمیت حجم). زمانی که او می خواست حجم بالایی از سرمایه را وارد کند، ابتدا با مقدار کم در جهت عکس وارد می شد و براساس توانایی بازار در جذب این سرمایه، وارد معامله می شد. او باز هم سقوط بزرگ 1929 بازار را درست پیش بینی کرد و در زمان سقوط او فقط پوزیشن فروش داشت.

    این بار نام او تیتر اول نیویورک تایمز شد. بسیاری او را مقصر این سقوط قلمداد کردند و سیل نامه های تهدید آمیز به سویش روان شد. لیورمور در سال 1940 کتابی چاپ کرد که رکود شدید بازار مانع از فروش خوب آن شد. او نهایتاً در افسردگی شدید ناشی از شکست در زندگی خصوصی در 28 نوامبر 1940 با شلیک گلوله ای پوزیشن 63 ساله زندگی اش را بست .

    برچسب ها