عصر بازار- انسان ها همیشه به گفتن داستان علاقه داشتهاند وهمواره در حال ساختن داستان و انتقال آن به نسلهای بعد بودهاند. هیچ چیزی قدرتمند از داستان گفتن نیست، چون ما را به دنیای دیگر میبرد، کمک میکند که تفکر پیچیده خود را برای دیگران توضیح دهیم و از همه مهمتر، به ما راهی نشان میدهد تا به طور هیجانی با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.
به گزارش پایگاه خبری «عصر بازار» ، جای تعجبی وجود ندارد که کسبوکارهای بزرگ و کوچک، به خلق یک داستان درباره برند خود علاقه دارند. به عقیده متخصصین مشهور برندسازی، بازاریابی با محصولاتی که تولید میکنید ارتباطی ندارد، بلکه داستان برند شما در این خصوص، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
داستان برند چیست؟
داستان برند روایتی کامل است که همه قسمتهای یک کسب وکار را در بر میگیرد، نشان میدهد شما چگونه کار خود را انجام میدهید و از آن مهمتر، میگوید که چرا اکنون اینجا هستید و چقدر توان حل مشکلات مشتریان خود را دارید. داستان برند به فعالیت کاری شما نیرو و انرژی میدهد و برقراری ارتباطات بامعناتری را بین مشتری و شرکت، تسهیل میکند.
یک داستان برند کامل از ترکیب چند داستان تشکیل شده که اولین آنها داستان خود شرکت است و دیگران میتوانند آن را از قسمت "درباره" وبسایت شرکت بخوانند؛ این داستان به مشتریان میگوید شما چه کسانی هستید و چه هدفی دارید. کسبوکارهایی که از هدف خود درکی قوی دارند، غالبا این داستان را در همه قسمتهای برندسازی از جمله پیامها و روش بازاریابی خود به کار میبرند.
داستان دوم به مشتریان شما تعلق دارد؛ همه افراد در زندگی خود دچار مسائل یا نیازهایی میشوند که باعث میشود به دنبال راهحلی برای مشکلات یا نیازهای خود بگردند. اینجا داستان بسیار مفیدی پنهان شده است و اگر بتوانید آن را کشف کنید، خواهید فهمید که چرا مشتریانتان به راهحل شما توجه میکنند و چگونه میتوانید به بهترین شکل آنها را در این مسیر راهنمایی کنید تا محصولات یا خدمات شما را انتخاب کنند.
داستان سومی که در برندسازی کاربرد دارد، گفتن داستانهای بازاریابی است. ما از داستانها استفاده میکنیم تا به جای متقاعد کردن مشتریان خود به اینکه به محصولات و خدمات ما نیاز دارند، با دیگران به طورعمیقتری ارتباط برقرار کنیم. داستانگویی در بازاریابی مدرن بسیار مهم است، چون قدرت این را دارد به طور هیجانی رابطه خوبی را با دیگران برقرار کند که هیچ تکنیک بازاریابی یا حیله و فریبی از این توان برخوردار نیست.
ایجاد هیجان از طریق داستانسرایی
ما می توانیم تمام طول روز را درباره خصوصیات و حقایق محصولات خود صحبت کنیم، اما در نهایت، افراد براساس هیجان تصمیمگیری و از منطق استفاده میکنند تا انتخابهای خود را توجیه و تایید کنند. اگر یک کسب و کار فاقد عنصر هیجانی اساسی باشد، چیزی بیشتر از یک کالا نیست و تنها باید در خصوص قیمت و ویژگیها رقابت کند. به این ترتیب، داستان برند روش بسیار خوبی است که مانع این اتفاق میشود.
ایجاد ارتباط هیجانی با مشتری، الهام بخش اعتماد و وفاداری اوست و به فروش و تکرار آن منجر میشود. بنابراین، برقرار کردن جریان زندگی و تنفس در یک داستان قابلاعتماد، به مشتری القا میکند که شما در حال انجام یک کسب و کار واقعی با افراد و روشی واقعی هستید. زمانی که کسی میگوید من هدف این شرکت یا برند را متوجه میشوم، میتوانید مطمئن شوید که یک داستان خوب توانسته این نگرش را نسبت به برند در آنها ایجاد کند؛ به این ترتیب، داستانها پس از اینکه گفته میشوند، مدت ها در بین مردم باقی میمانند.
کارشناسان بزرگ میگویند با کسانی کار کنید که به اعتقادات شما اعتقاد دارند. برندهایی مثل پاتاگونیا، اپل و هارلی دیویدسون طرفداران بسیار وفاداری دارند؛ زیرا داستان های بسیار بزرگی گفتهاند که هر مشتری میتواند با آنها ارتباط برقرار کند؛ یک داستان برند قدرتمند در این زمان به همه کار میآید.
مشتری، قهرمان اصلی داستان برند
داستان های برند در هر شکل و اندازهای وجود دارند؛ شما میتوانید داستان برند را با کلمات، تصاویر ویدئو و صدا بیان کنید.
لازم نیست داستان برند درباره این باشد که پدربزرگتان چگونه این کار را آغاز کرده است و در 5 صفحه نوشته شود که چگونه برند خود را به اینجا رساندید. همیشه به یاد داشته باشید که افراد نسبت به شما، بیشتر به خودشان اهمیت میدهند و بنابراین، باید سعی کنید که آنها را نیز وارد داستان خود کنید. بیشتر داستانهای موفق در کسب و کار، مشتریان خود را در دل داستان و به عنوان قهرمان اصلی خود، جای میدهند. شما به عنوان مدیر یک شرکت، راهنما هستید، نه شخصیت اصلی آن؛ بنابراین، داستان شخصی شما درباره اینکه چگونه کسبو کار شما راهاندازی شده، تایید میکند که شما راهنمای خوبی بودهاید.