عصر بازار- در روزهایی که افکار عمومی بینالمللی مبهوت و شگفتزده درحال هضم نتیجه انتخابات امریکای ۲۰۱۶ است، ممکن است برای بسیاری از افراد این پرسش ایجاد شود که فضای کسب و کار ایالات متحده امریکا بعد از پیروزی ترامپ به چه سمت و سویی میل میکند؟
به گزارش پایگاه خبری «عصربازار» به نقل از تعادل، هر چند دادههای اطلاعاتی درباره برنامههای اقتصادی ترامپ بسیار اندک است اما با کنار هم قرار دادن برخی آمارها، اظهارنظرها و گفتوگوها میتوان تصویری از فضای کسب و کار امریکا به دست آورد. در برنامه اقتصادی دونالد ترامپ که روز دوشنبه11نوامبر 2016(18مرداد95) در کلوپ اقتصادی دیترویت از آن رونمایی شده بود؛ کاهش مالیاتها، رونق بخشیدن هر چه بیشتر به بازار کار از طریق توسعه بنگاههای خرد و لغو بسیاری از آییننامهها و مقررات به گفته او«دست و پاگیر» دولتی در راس برنامههای ارائه شده، قرار داشتند. برنامهیی که با وجود مبهم بودن و اشارات کلی با هوشمندی در راستای مطالبات بسیاری از طبقات ناراضی امریکایی تنظیم شده بود و نتیجه آن هم نهایتا ترامپ را در راس ساختار اجرایی ایالات متحده امریکا نشانده است. خروج صنایع تولیدی امریکا از این کشور به دلیل صرفهجویی اقتصادی و راهاندازی کارگاههای کوچک و متوسط در چین و مکزیک که فرصتهای شغلی فراوانی را در امریکا زایل کرده است یکی از انتقاداتی بود که طرفداران ترامپ از ساختار اقتصادی این کشور میکردند. براساس آمارهای رسمی از سالهای 1998 تا 2010 امریکا حدود 34درصد از ظرفیت اشتغال مربوط به بخشهای تولیدی خود را از دست داده است. به بهانه تغییر رییسجمهور امریکا در جریان این گزارش نگاهی به وضعیت بنگاههای خرد در ایالات متحده میاندازیم تا آن دسته از مخاطبانی که مایل به کسب اطلاعات در این زمینه هستند به طور اجمالی تصویری از این حوزه در ذهن داشته باشند.
رشد معکوس کسب و کار کوچک
کسب و کارهای کوچک در ایالات متحده امریکا بعد از بحران مالی سال 2009 در دوره زمامداری اوباما در کاخ سفید اهمیت ویژهیی پیدا کردند چراکه در آن سالها، کارتلهای بزرگ و شرکتهای عظیم مالی با بحران روبهرو شدند تا یک بار دیگر توجه تحلیلگران اقتصادی معطوف اهمیت و ظرفیتهای بنگاههای خرد در اقتصاد شود. تحلیلگران با انتقاد از ساختار شرکتهای بزرگ مشتاقانه از ایالتهایی گزارش میدادند که در آنها بستر مناسب برای کسب و کار خرد مهیاست. واقعیت آن است که بسیاری از ایالتها و مناطق امریکا بهشت افرادی محسوب میشود که مایل هستند در زمینه کسب و کار کوچک و متوسط سرمایهگذاری کنند و در مسیر معکوس در برخی از ایالتها هم به زمینههای لازم برای توسعه این نوع کسب و کار توجه نشده است. شهر دنور یکی از همین مناطق است که براساس نتایج یک پژوهش ویژگیهای منحصر به فردی برای آغاز یک کسب و کار کوچک دارد. در همین پژوهش که توسط موسسه «کارت هاب» انجام شده «دیترویت» بدترین شهر برای بنگاههای کوچک و متوسط عنوان شده است. اما در ادبیات اقتصادی امریکا، کسب و کار کوچک به چه کسب و کاری گفته میشود و علت رتبه هر شهر از دنور گرفته تا دیترویت چیست؟
در امریکا شرکتهایی که 500 کارگر یا کمتر داشته باشند در این گروه جای میگیرند. در سالهای اخیر این نوع کسب و کار اهمیت خاصی در امریکا پیدا کرده است. به گزارش سایت کارآفرین، آمارها نشان میدهد که 47درصد اشتغال امریکا مربوط به شرکتهای کوچک است. در 20سال گذشته هم 60 درصد مشاغل تاسیس شده از این دسته بودند. در همین حال 40 درصد حقوق پرداختی در امریکا هم صرف شاغلان این نوع کسب و کار میشود.
معادله تامین مالی کارتلهای بزرگ
در بحران سال2009 کارتلهای عظیم با معادله تامین مالی روبهرو شدند. نبود سرمایه کافی در میان مردم هم مزید بر علت قبلی شد تا مردم به سمت تاسیس و پیگیری کسب و کارهای خرد بروند.
گزارش کارت هاب میگوید 90درصد شرکتهای عضو اتاق بازرگانی شهر دنور از زمره کسب و کارهای خرد بودند و همین موضوع میتواند اصلیترین دلیل برای چنین مقامی باشد. دنور شهری است در میانه امریکا در ایالت کلرادو. به لطف کسب و کارهای خرد این شهر توانسته دومین شهر در لیست رشدهای اقتصادی امریکا باشد. شهرهای برتر دیگر هم به نوبه خود امتیازاتی داشتند. مثلا اگر کسی بخواهد در سانفرانسیسکو کسب و کار خرد راه بیندازد، میتواند به این امید داشته باشد که از 50 هزار تا یک میلیون دلار وام بگیرد. برای همین هم این شهر در جای پنجم این لیست قرار گرفته اما اینکه چرا دیترویت در انتهای لیست است، پاسخ سادهیی دارد. شرکتهای بزرگ خودروسازی در این شهر همه فضای کار را به سمت خود جلب کردهاند از این رو نفس کشیدن یک کسب و کار خرد در چنین شهری به سادگی ممکن نیست. مشکلی که برخی از شهرهای ایران هم به دلیل تراکم کارخانههای بزرگ با آن روبهرو هستند.
فعالیتهای انجام شده با محوریت کارآفرینی
برای پیشبینی شرایطی که فضای کسب و کار امریکا بعد از ترامپ با آن روبهرو خواهد شد قبلا باید تصویری از شرایط فعلی این کشور داشت. کالج «بابسون» ازجمله مراکزی است که در زمینه وضعیت کسب و کار کوچک در امریکا اقدام به ارائه تحلیلهای آماری و کارشناسی کرده است؛ آمارهایی که حاکی از آن است که مشکلاتی در مواجهه ساختار اقتصادی ایالات متحده با صاحبان کسب و کار کوچک وجود دارد که باعث توسعه نارضایتیها میان مردم شده است. یکی از دلایلی که کارشناسان درباره این مشکلات در توسعه بنگاههای تولیدی مطرح میکنند ناشی از قیمت تمام شده پایینتری است که تولید و خدمات در سایر کشورها (چین، مکزیک و...) دارد.
به گزارش وبسایت Timeمجموع فعالیتهای انجام شده با محوریت کارآفرینی در ایالات متحده امریکا (که براساس آمار افرادی که شروع کسب و کارهای جدید را کلید زدهاند، سنجیده میشود) در سال 2015میلادی به 12درصد رسیده است. این درحالی است که این رقم در سال 2014میلادی 14درصد بوده است. بر مبنای این گزارش، این آمار برای نخستین بار در چهار سال گذشته از رشد معکوس در فعالیتهای مرتبط با راهاندازی کسب و کارهای کوچک در امریکا حکایت دارد.
تقابل بازار کسب و کار با بحرانهای اقتصادی
اگرچه این یافتهها ممکن است از رضایت کارکنان از موقعیتهای شغلی فعلی و عدم تمایل آنها به راهاندازی کسب و کارهای جدید حکایت داشته باشد اما میتواند نشانهیی هم بر عدم وجود اعتماد در فضای کسب و کارهای کوچک باشد. مشکلی که به عقیده«دنا کلی» یکی از کارشناسان کالج بابسون ممکن است در اثر تقابل این محیط با اثرات بحران اقتصادی ایجاد شده باشد. این درحالی است که از زمان بروز بحران اقتصادی سال 2008 شاخص خوشبینی کسب و کارهای کوچک، معیاری که از سوی سازمان ملی کسب و کارهای مستقل اعلام میشود به کمتر از مقدار متوسط خود در 42سال گذشته رسیده است. به گزارش سایت ای تی ایران، بیشترین نرخ کارآفرینی در امریکا برای افراد 35تا 44ساله به ثبت رسیده است. این بازه سنی 17درصد از مجموع کارآفرینانی که در سال 2015 کسب و کارهای کوچک راهاندازی کردهاند را در بر میگیرد. در مجموع نیز نرخ کارآفرینی مردان با ضریب یک و نیمی از میزان کارآفرینی زنان پیشی گرفته که این پدیده از سال 2001میلادی تاکنون ثابت باقی مانده است. این درحالی است که از زمان بروز بحرانهای اقتصادی، گرفتن وام بانکی برای کسب و کارهای کوچک نیز به مراتب سختتر از گذشته شده است.
مجموعه این اعداد و ارقام و نشانههای عینی دیگری که از بازار کسب و کار امریکا بیرون میآید، نشان میدهد که اختلالات اساسی که طی سالهای اخیر در بازار کسب و کار ایالات متحده ایجاد شده، میتواند یکی از دلایل رویگردانی مردم از کلینتون (به عنوان حافظ وضع موجود) و اقبال به سمت ایدههای مبهم ترامپ (به عنوان نافی وضع موجود) تفسیر شود.